HonaredefaView

تاریخ تولد : 1327/2/1
تاریخ شهادت/وفات : 1388/2/1
شهيد نورعلي شوشتري
شهید نورعلی شوشتری در سال 1327 در روستای «سرولایت» شهرستان نیشابور به دنیا آمد. در دوران قبل از انقلاب ، ارادت ویژه‌ای نسبت به رهبر معظم انقلاب داشت و به طور مرتب در جلسات ایشان شرکت می‌کرد و بدین‌طریق با فضای مبارزه ارتباط داشت. در دوران بعد از انقلاب و به‌خصوص در زمان دفاع مقدس نیز در عملیات‌های مختلف به‌ويژه در جبهه جنوب حضور فعال داشت. شهید شوشتری که افتخار هم‌رزمی شهیدان بزرگواری همچون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود دارد، در بيشتر عملیات‌ها با مسئولیت‌های مختلف به‌ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت. با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه رهبر معظم انقلاب، مسئولیت این عملیات غرورآفرین را بر عهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی، فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت؛ تا جایی که در تماس مرحوم حاج سیداحمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی(ره)، حضرت امام خطاب به شهید شوشتری می‌فرمایند: «در این دنیا که نمی‌توانم کاری بکنم، اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد.» فرماندهي لشکر5 نصر، قرارگاه نجف اشرف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیت‌های این فرمانده بزرگ و شهید والامقام است. وی از اول فروردین 1388 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهده‌دار و موفق شد با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی‌ناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید. شهید نورعلی شوشتری که سال‌های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده‌دار بود، بارها در جمع هم‌رزمانش گفته بود: «آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود.» شهید شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس شرق کشور، در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان، در 26 مهر 1388 در اقدامی تروریستی به فیض شهادت نايل آمد. از وصیت‌نامه شهید دیروز از هرچه بود گذشتیم، امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو می‌دهد. آنجا بر در اتاقمان می‌نوشتیم یا حسین، فرماندهی از آن توست؛ الان می‌نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم.